مهری دیگر
بعد از يك سال و چند ماه دوری از درس و كلاس، فردا دوباره کلاسها شروع میشود. این شروع، از یک طرف برایم خوشایند و شیرین است و از سوی دیگر ناخوشایند. رفتن به کلاس و بودن با بچهها را دوست داشتهام و همین در من شوقی میآفریند که همیشه در مهر ماه و پیش از شروع کلاسها به سراغم میآید و مرا ذوق زده میکند. برای همین حس خوبی دارم و امیدوارم اولین کلاسم کلاس خوب و رضایتبخشی باشد. خوب راستش بعد از یک سال و چند ماه دوری، رفتن به کلاس هم کمی متفاوت و شاید سخت باشد. در این مدت تنها یک بار احساس معلمی داشتم. وقتی به دعوت دوست سوریام آقای مارک توماس، برای کمک به او و حرف زدن دربارهی تاریخ و فرهنگ ایران، به همراه خانم دکتر پارسا به کلاس درسی در هاروارد رفتیم. بعد از مدتی حرف زدن و درگیر شدن در بحثها کاملاً احساس کردم در کلاسم و درس میدهم و همین بعد از مدتها مرا بهوجد آورد.
با همین وجوه دوگانه، مهر امسال شاید مهری متفاوت باشد که هنوز نتوانستهام تکلیفم را با آن روشن کنم. اطمینان دارم ذوق شروع دوباره بر هر چیز دیگری غلبه خواهد کرد و باز هم کلاس و درس برایم حال و هوای خود را خواهد داشت. دیدن آدمهای تازه، تنفس در فضای کلاس و شروع دوبارهي تلاشها و تکاپوها بهخودیخود به اندازهی کافی خوشایند و شوقآفرین است. بااینحال، فکر میکنم در من چیزی تغییر کرده است. این سفر یک ساله و تجربههای آن، باید در من موجب تغییراتی شده باشد که امیدوارم به بهتر شدن کیفیت کلاس کمک کند. مثلاً فکر میکنم یکی از عیبهای کار ما این است که بچهها در کلاس کمتر دیده میشوند. کلاس خیلی یکطرفه است. استاد متکلم وحده است و دانشجویان شنوندهی معالغیر! خیلی وقتها، این عیب به دانشجویان نسبت داده میشود، ولی انصاف این است که این مشکل به سمتگیریها در نظام تربیتی و نظام آموزشی ما مربوط میشود. استاد هم بهعنوان بخشی از این کل، وظایف خود را دارد و باید در حد امکان بکوشد کیفیت آن را ارتقاء بخشد. امیدوارم درس و کلاس را با نگاه تازهای شروع کنم. این داستان البته سر دیگری هم دارد که بچههایی هستند که روی صندلیها نشستهاند. هنوز نمیتوانم دربارهي آنها چیزی بگویم. یک سال گذشته است و خیلی چیزها عوض شده است.
مهر یک مناسبت دیگر هم دارد و آن تولد حسین منزوی است. شاعری که به اندازهی قد و قامت و جایگاهش در غزل امروز فارسی شناخته نشده است . شاعری که به گمان من هر چه زمان سپری شود بیشتر شناخته خواهد آمد و بر آوازهی او افزوده خواهد شد. شاعری که این نظر را دوباره اثبات کرد که غزل نامیراترین قالب شعر فارسی است. قرار بود در انجمن ادبی بوستون در دانشگاه ام آی تی در اواخر ماه آگست، اوایل شهریور خودمان حرف بزنم که آیرین، منظورم همان طوفان دریایی اخیر آمریکاست، همه چیز را به هم زد و جلسه لغو شد من هم برای نشست بعدی نماندم. فکر میکنم منزوی در محاق قرار گرفت؛ در محاق کسانی که سهم و جایگاهشان در غزل امروز اصلا با منزوی قابل مقایسه نیست. در محاق کسانی که بیشاز آنکه شعر بگویند حرف زندند و منزوی تنها شعر گفت و با سرودن حقانیت خود را فریاد زد. روشن است که منزوی بعد از مرگش از محاق در آمده است و هر چه میگذرد بیشتر شناخته میشود. زاد روز او را به دوستداران غزل فارسی تبریک میگویم.
بازگشت به صفحه قبل»
بازگشت به صفحه قبل »
ارسال ديدگاه